كاپيتولاسيون نانوشته

كاپيتولاسيون نانوشته

اظهارات چند روز اخير مقامات پاكستاني عليه آمريكا، از وجود بحران در روابط واشنگتن - اسلام آباد خبر مي‌دهد. حوادثي مانند حملات هواپيماهاي بدون سرنشين به مناطقي از پاكستان به بهانه مبارزه با تروريست‌ها و به ويژه عمليات كوماندوهاي آمريكايي در حمله به محل سكونت بن لادن در نزديكي اسلام آباد، روابط اسلام آباد - واشنگتن را به شدت دچار تنش كرده است. پاكستان، از اصلي‌ترين متحدان آمريكا در منطقه محسوب مي‌شود و مناسبات دو كشور در سالهاي اخير، به خصوص پس از انفجار برج‌هاي دوقلوي نيويورك، تحت پوشش مبارزه با تروريسم، گسترش فراواني يافته است هر چند در اين سال‌ها همواره افكار عمومي پاكستان، همواره عليه اين گونه مناسبات بوده است.

اكنون با حمله آمريكا به محل اقامت بن لادن در منطقه "ابيت آباد" اسلام آباد، كه بدون اعتنا به نظرات دولت پاكستان صورت گرفت و حتي آمريكايي‌ها، اطلاعي به مقامات پاكستان درباره عمليات خود ندادند، به نظر مي‌رسد ماه عسل روابط دو كشور درحال پايان يافتن است. اكنون مردم پاكستان احساس مي‌كنند شديداً از سوي آمريكائيها تحقير شده و مورد اهانت قرار گرفته‌اند و حاكميت ملي آنها آشكارا نقض شده است.

دولتمردان پاكستان هم اينك به شدت از سوي مردم، گروههاي سياسي و مجلس اين كشور تحت فشار هستند تا به اين روابط ناسالم و نابرابر و مناسبات ارباب رعيتي و مطيعانه خود در برابر آمريكائيها خاتمه دهند.

مجلس پاكستان در حركتي كم سابقه خواستار تجديدنظر دولت در روابط اين كشور با آمريكا شد و حتي تهديد كرد اگر آمريكائيها به رفتار و اقدامات گستاخانه خود ادامه دهند اسلام آباد خطوط تداركاتي نظاميان آمريكايي مستقر در افغانستان را قطع خواهد كرد.

در همين ارتباط، دولت پاكستان سفر رئيس ستاد ارتش اين كشور به آمريكا را لغو كرد و همچنين هفته قبل سفير اين كشور در واشنگتن را فرا خواند.

آمريكا از دو دهه قبل، يعني از زمان فروپاشي شوروي سابق، پاكستان را به دليل برخورداري از موقعيت جغرافيايي و استراتژيك در منطقه به پايگاه ديپلماسي و نظامي خود تبديل ساخته و در ازاي كمك مالي سعي كرده است سياستها و خواسته‌هاي خود را گستاخانه به دولتمردان پاكستاني ديكته كند. كمك آمريكا به پاكستان سالانه 3/2 ميليارد دلار است كه در اقتصاد كم بنيه پاكستان مبلغ نسبتاً قابل توجهي به حساب مي‌آيد.

از سوي ديگر حمايت‌هاي سياسي آمريكا از دولتمردان پاكستان به عنوان ضامن بقاي اين دولتمردان، عامل ديگري بوده است تا مقامات اين كشور نتوانند از استقلال لازم براي تصميم گيري‌ها در مقابل مداخلات آمريكا برخوردار باشند.

به همين دليل، اين دولتمردان در عمده موارد فرمانبردار محض دستورات آمريكا بوده‌اند كه اين موارد با اعتراض و خشم مردم پاكستان همراه بوده است.

اكنون دامنه گستاخي‌هاي بي‌حد و مرز آمريكا و تجاوزات ارتش آمريكا در خاك پاكستان تا آنجا گسترش يافته كه براي دولتمردان پاكستان، جاي مسامحه و چشم پوشي باقي نگذاشته و موقعيت سياسي آنها را در داخل به طور جدي مورد تهديد قرار داده است. آمريكائيها كه در اشغال افغانستان دچار شكست شده و همه روزه تلفات سنگيني را متحمل مي‌شوند مدعي هستند مقر فرماندهي شبه نظاميان در خاك پاكستان مي‌باشد و دولت پاكستان را متهم به بي‌عملي در سركوب آنها مي‌كنند. ارتش آمريكا به اين بهانه، از سه سال قبل حملات بي‌وقفه‌اي را به خاك پاكستان صورت مي‌دهد كه اين حملات تاكنون منجر به كشته شدن صدها غيرنظامي پاكستاني شده است.

كشتار روزمره شهروندان پاكستاني توسط هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكا در مناطق شمالي، خشم عمومي از سكوت دولت پاكستان را در قبال اين جنايات روز به روز افزايش داده ولي واشنگتن به اعتراضات دولت كمترين اعتنايي نكرده است.

آمريكائي‌ها در گستاخي تا آنجا پيش رفته‌اند كه حتي به صورت يكطرفه و به نفع خود به اجراي كاپيتولاسيون مي‌پردازند، اقدامي كه نمونه آن در تبرئه و فراري دادن مأمور "سيا" كه بهمن سال گذشته دو شهروند پاكستاني را به قتل رسانده بود انجام شد. دولت آمريكا اين تخلف قانوني را بي‌شرمانه چنين توجيه مي‌كند كه وي داراي مصونيت ديپلماتيك بوده و اقدام وي مشمول مقوله "دفاع از خود" مي‌باشد!

اكنون به نظر مي‌رسد دولتمردان پاكستان به اين واقعيت پي برده‌اند كه سياست ارباب رعيتي در برابر آمريكا تا چه حد براي منافع دراز مدت، حاكميت، ثبات و وحدت ملي اين كشور مضر است و تبعات جبران ناپذيري ايجاد مي‌كند. اين يك واقعيت انكارناپذير است كه حضور و مداخلات آمريكا در پاكستان، برخلاف ادعاي واشنگتن، نه تنها به نابودي و تضعيف تروريسم منجر نشده بلكه خود عاملي براي رشد و گسترش تروريسم بوده است. بسياري از گروه‌هائي كه هم اكنون آمريكا از آنها به عنوان تروريست ياد مي‌كند از جمله گروه القاعده به سركردگي بن لادن، ساخته و پرداخته سازمان‌هاي جاسوسي آمريكا مي‌باشند. از سوي ديگر حضور آمريكا و رفتارهاي تحكم آميزش همزمان با گسترش جنايات نظاميان آمريكا در پاكستان، تفكرات ضد آمريكايي در پاكستان را تشديد كرده و همين مسئله، عامل ديگري براي رشد افراطي گري در پاكستان و همراه ساختن زمينه براي جولان جريان‌هاي افراطي، از جمله سپاه صحابه شده است.

به عبارت ديگر، تا زماني كه آمريكائيها در پاكستان حضور بي‌مهار نظامي و سياسي دارند، اين كشور روي ثبات و آرامش را به خود نخواهد ديد.

اكنون كه زمينه افكار عمومي آماده است، دولتمردان پاكستان مي‌توانند براي هميشه به مناسبات نابرابر و خفت‌بار با واشنگتن خاتمه دهند و بيش از اين، خود را ملعبه سياست‌هاي سلطه جويانه و استعماري آمريكا در منطقه قرار ندهند و زمينه تركتازي آمريكائيها در خاك اين كشور اسلامي را از ميان ببرند. اين، نه تنها خواسته مردم مسلمان پاكستان، بلكه نظر تمامي ملت‌هاي منطقه است. اكنون سؤال مهم اينست كه آيا مقامات اسلام آباد از اراده لازم براي برداشتن چنين گامي برخوردار هستند و مي‌توانند كشور و ملت خود را از كاپيتولاسيون نانوشته‌اي كه آمريكا به آنها تحميل كرده نجات دهند؟

ابهاماتي مهمتر از سرنوشت بن لادن

ابهاماتي مهمتر از سرنوشت بن لادن

ماجراي مرگ "اسامه بن لادن" همانند زندگي پررمز و رازش از تناقضات و ابهامات فراواني برخوردار است كه سير تحولات مرتبط با وي را در شرايط پيچيده‌اي قرار داده است. بن لادن، يك سرمايه‌دار سعودي بوده و از ارتباط نزديك و هميشگي با مراكز قدرت در رياض و واشنگتن، بهره‌هاي فراواني برده است. وي قرار بود رابط آمريكا (سيا)، سعودي‌ها و شبكه اطلاعاتي ارتش پاكستان (آي اس آي) براي عضوگيري و تربيت نيروهاي چريكي عليه اشغالگران ارتش سرخ باشد اما براي نمونه حتي يك گلوله هم به سوي اشغالگران شليك نكرد و در عوض به عضوگيري به منظور نقش آفريني در فرداي پيروزي پرداخت.

طبيعي‌ترين دستاورد اين اقدامات مشترك آمريكا، پاكستان و عربستان، شكل گيري "طالبان" و "القاعده" بود كه در مدت كوتاهي توانستند نيروهاي جهادي افغانستان را به حاشيه برانند و خود، قدرت مركزي كابل را در اختيار بگيرند. اينكه حاكميت طالبان بر كابل توسط هيچ كشوري جز پاكستان و عربستان به رسميت شناخته نشد و حتي آمريكا جرات اعلام پذيرش آنها را نداشت، بزرگترين ضربه حيثيتي بر پيكره طرح مشترك آنها بود ولي به نظر مي‌رسد تلاش آمريكا براي تقابل با طالبان و سقوط حاكميت آنها، دلايل كمتري دارد كه هنوز هم در پرده ابهام است.

حتي اكنون هم اطلاعات منتشره توسط آمريكا و پاكستان، در تناقض است و به شدت ابهام دارد. آمريكا مدعي است با همكاري پاكستان دست به نابودي "بن لادن" زده ولي بيانيه رسمي پاكستان چنين ادعائي را رد مي‌كند و مي‌گويد آمريكا مستقلاً وارد عمل شده است. اما در عين حال پاكستان درخصوص اقدامات نظامي و تهاجمي ارتش و نظاميان آمريكائي در عمق خاك خود، اعتراضي نكرده و سكوت اختيار كرده است كه خود جاي تعجب دارد.

صرفنظر از سرنوشت بن لادن، گويا واشنگتن سعي دارد از زنده و مرده بن لادن، سود ببرد و بهره برداري‌هاي سياسي - تبليغاتي كند. تصادفي نيست كه "اوباما" در چند برنامه زنده تلويزيوني مسئوليت حمله و تجاوز به عمق خاك پاكستان را برعهده مي‌گيرد و با خشنودي از مرگ بن لادن سخن مي‌گويد. وي در واقع سعي دارد از اين خبر در جهت تحكيم و تقويت مواضع سست و موقعيت ناپايدارش در انتخابات رياست جمهوري آينده، سوء استفاده كند.

فشارها بردوش اوباما فقط از جانب رقباي سياسي در جناح جمهوريخواهان نيست بلكه حتي دمكرات‌ها نيز وي را رئيس جمهوري ضعيف، ناتوان و ناكام ارزيابي مي‌كنند. اوباما حتي در مقياس شخصي هم دقيقاً مضحكه شده و محل تولد، ريشه‌هاي اجدادي، انديشه‌ها و برنامه‌هايش به شدت مورد سؤال قرار گرفته است. اشتياق اوباما به اين اطلاع رساني ديرهنگام پس از 10 سال جنگ در افغانستان براي نابودي "بن لادن"، گواه جدي‌تري براي اثبات ضعف و ناتواني اوست كه بعنوان رهبر يك كشور مدعي ابرقدرتي، به جائي رسيده كه حتي مرگ يك نفر را هم سعي دارد شادمانه به نام خودش ثبت كند. اگر مرگ "بن لادن" افتخار محسوب مي‌شود، نومحافظه كاران به اوباما اجازه نمي‌دهند آنرا به نام خودش تمام كند.

شايد به همين دليل باشد كه در آخرين روزهاي حضور "رابرت گيتس" در پنتاگون و قبل از عملي شدن تغيير ساختار در كابينه جنگي اوباما، اصرار بر اينست كه كار "بن لادن" به پايان برسد تا اين امتياز به حساب تيم نومحافظه كاران گذاشته شود كه توانسته‌اند پرونده بن لادن را مختومه سازند. از اين ديدگاه، حتي رقص و پايكوبي تصنعي در خيابانهاي نيويورك هم يك قدرت نمائي از جانب نومحافظه كاران تلقي مي‌شود كه در آخرين روزهاي قبل از كناره گيري "رابرت گيتس"، توانسته‌اند لبخند شادي را به ساكنان نيويورك باز گردانند و ظاهراً انتقام ماجراي 11 سپتامبر را از بن لادن بگيرند.

با اينحال، آيا اوباما، دستيارانش و حتي نومحافظه كاران حاضرند حقايق پشت پرده را به اطلاع مردم آمريكا برسانند؟ آيا كسي اخبار مربوط به "هلي برد" نيروهاي طالبان در صفحات شمال افغانستان و ماجراهاي مرتبط با فراري دادن صدها زنداني طالبان در"بلگرام" و "قندهار" و "پل چرخي" را تأييد كند؟ آيا كسي به افكار عمومي در مقياس جهاني اعلام مي‌كند كه طالبان و القاعده هنوز هم جزو زيرمجموعه‌هاي "سيا" تلقي مي‌شوند و حقوق بگير آمريكا هستند؟ آيا آمريكا پس از اعلام مرگ بن لادن حاضر است به كشتار در افغانستان و پاكستان و اشغال نظامي اين كشور خاتمه دهد؟ آنچه ترديدها را بيشتر مي‌كند، "اطلاع رساني قطره چكاني" و مهمتر از آن، دستكاري در اطلاعات و اسناد است كه در همين زمان محدود هم قابل تشخيص و رديابي است. عكس منتشره از "بن لادن" با دستكاري‌هاي كودكانه در عكس‌هاي قبلي به دست آمده و حتي متحدين آمريكا در نيروهاي ائتلاف را نيز متقاعد نكرده است. اطلاعات منتشره پيرامون محل اختفاي "بن لادن" و جزئيات حمله نظامي و چريكي به وي با اطلاعات قبلي تطبيق نمي‌كند و اساس اطلاع رساني در اين زمينه را به زير سؤال برده است.

موضوع مهمتر به فرداي دور و نزديك باز مي‌گردد كه واشنگتن سعي دارد 10 سال جنگ و كشتار و ويراني را موضوعي مختومه تلقي كرده و از كنار آن بگذرد. به راستي سرنوشت طرح بازسازي افغانستان چه خواهد شد؟ بوش كوچك وعده داده بود افغانستان را "مطابق الگوي ژاپن" خواهد ساخت. ولي امروزه نام افغانستان در پرتو طرح‌هاي مشترك آمريكا و انگليس با كشت، توليد، توزيع و قاچاق مواد افيوني مترادف است. امروزه نظاميان آمريكا و انگليس، اصلي‌ترين گردانندگان شبكه‌هاي قاچاق مواد مخدر افغانستان هستند كه از اين بابت بهره‌هاي نجومي برده و مي‌برند. آيا واشنگتن حاضر است به اين بازي رسوا خاتمه دهد؟ تكليف غرامت جنگي و پيگيري سرنوشت ملتي كه تعمداً قرن‌ها به عقب رانده شده، چه خواهد شد؟ اينها و صدها سؤال مهم ديگر، قطعاً حياتي‌تر از سرنوشت بن لادن هستند كه هنوز هم در چگونگي مرگ وي ترديد وجود دارد.