گزارش گلدستون مفيد اما ناكافي

گزارش گلدستون مفيد اما ناكافي

عليرغم اعتراض رژيم صهيونيستي مانع تراشي هاي حاميان آمريكايي و اروپايي اين رژيم و رفتار خائنانه جناح سازشكار عرب گزارش « ريچارد گلدستون » درباره جنايات صهيونيستها در غزه روز جمعه در شوراي حقوق بشر سازمان ملل به تصويب رسيد. اين گزارش با 25 راي موافق 6 راي مخالف و 11 راي ممتنع درحالي به تصويب رسيد كه طبق گزارشات منتشر شده آمريكا و برخي كشورهاي اروپايي تلاش شديدي را براي ممانعت از تصويب اين گزارش و يا حداقل به تعويق انداختن آن به عمل آوردند.

با اينكه چندان اميدي به رسيدن اين گزارش به نتيجه عملي و كشانده شدن جنايتكاران صهيونيست به پاي ميز محاكمه وجود ندارد ولي همين را نيز بايد اعتراف جامعه جهاني به حقانيت و مظلوميت فلسطيني ها دانست و شكست ديگري براي صهيونيستها در كنار شكست خفت بار آنها در بعد نظامي تهاجم به غزه به حساب آورد. همچنين اين رويداد را بايستي رسوايي تازه اي براي حاميان غربي اين رژيم شرور محسوب كرد. پس از آنكه در زمستان سال گذشته رژيم صهيونيستي به اين نتيجه رسيد كه تلاش سه ساله اش براي به تسليم كشاندن فلسطيني هاي ساكن غزه به شكست و ناكامي منجر شده با تمام توان نظامي و با بهره گيري از حمايت هاي سياسي آمريكا و ديگر قدرتهاي غربي حامي خود ساكنان نوار غزه را از زمين هوا و دريا مورد بيرحمانه ترين حملات قرار داد و در جريان 22 روز يورش وحشيانه صدها غيرنظامي فلسطيني را به خاك و خون كشيد و اين منطقه را به ويرانه اي بزرگ تبديل كرد.

صهيونيستهاي وحشي در طول حملات خود به غزه صحنه هايي از قساوت و ددمنشي را آفريدند كه بايد در تاريخ ثبت شود. اين جنايتكاران مردمي را كه به مدت سه سال در محاصره كامل اقتصادي و معيشتي قرار داشتند بطور ناگهاني و بدون اينكه كمترين وسيله دفاعي در اختيار داشته باشند به طور جنون آميز با انواع سلاح هاي متعارف و غيرمتعارف خود مورد حمله قرار دادند و برگ قطوري بر پرونده پر از جنايت و نكبت خود در فلسطين اشغالي افزودند. با اينحال سردمداران خونخوار رژيم صهيونيستي نتوانستند به هيچ يك از اهداف خود در نوار غزه دست يابند و پس از 22 روز با بدنامي بيشتر و رسوايي تمام مجبور به عقب نشيني از غزه شدند .

اصلي ترين هدف صهيونيستها از تهاجم به غزه آن بود كه بتوانند دولت « اسماعيل هنيه » وابسته به جنبش حماس را ساقط كنند و يا اينكه اين دولت را به پاي ميز مذاكره و سازش بكشانند كه استقامت دولت هنيه و مقاومت و پايداري حماسي مردم غزه اين توطئه شوم صهيونيستها را نقش برآب كرد . شكست نظامي صهيونيستها در غزه در واقع دومين ناكامي بزرگ آنها پس از شكست در جنگ 33 روزه لبنان بود و اين واقعيت تلخ را بار ديگر در مقابل ديدگان صهيونيستها عيان ساخت كه دوراني كه اين رژيم با تكيه بر ماشين نظامي خود مواضع و خواسته هايش را به اعراب و ملت هاي منطقه ديكته مي كرد سپري شده است و اگر آنها نتوانستند درگذشته در چهار جنگ بزرگ باهمين شيوه بر اعراب چيره شوند اكنون با سدي بسيار مقاوم و قدرتمند يعني مقاومت برآمده از ايمان اسلامي مواجه هستند كه طعم تلخ شكست را به صهيونيستهاي مغرور مي چشاند.

تصويب گزارش كميته حقيقت ياب سازمان ملل اگرچه رخدادي مثبت در كارنامه سازمان ملل تلقي مي شود ولي اين اقدام هرگز كافي نيست و نمي تواند عملكرد بسيار ضعيف ننگين و مايوس كننده اين سازمان عريض و طويل و بازوي اجراي آن شوراي امنيت را جبران نمايد. قطعا يكي از عواملي كه باعث شده است رژيم هاي شروري چون رژيم صهيونيستي به هر آنچه مي خواهند دست يازند و هر جنايتي را مرتكب شوند بي تفاوتي و انفعال اين مجمع بين المللي است كه عملكرد آن در برخي مقاطع تا همسويي با رژيم صهيونيستي و حمايت از اين رژيم در جنايت افروزي عليه فلسطيني ها پيش رفته است . بزرگترين دليل بي كفايتي و بي اعتباري سازمان ملل اين است كه پس از گذشت 60 سال و صدور چندين قطعنامه رژيم صهيونيستي همچنان بي اعتنا به اين سازمان و قطعنامه هاي آن به اقدامات خود ادامه مي دهد و براي مقررات و دستورالعمل هاي اين سازمان كمترين ارزشي قائل نيست .

براي اثبات ضعف و اشكال در ساختار و كارنامه اين سازمان همين بس كه تصويب گزارشي در تاييد اينكه اسرائيل در غزه جنايت مرتكب شده است 10 ماه به طول مي انجامد آنهم گزارشي كه همچنان داراي ابهامات فراوان است .

قطعا با وجود چنين مناسبات ناسالمي كه بر سازمان ملل شوراي امنيت و ديگر مجامع مرتبط بين المللي حاكم است بسيار بعيد است كه اين رژيم در ارتباط با جنايات آشكارش در غزه مورد مواخذه قرار بگيرد. چنانكه از همين ابتدا نيز آمريكا تهديد كرده است درصورت ارجاع پرونده اين قضيه به شوراي امنيت آنرا وتو خواهد كرد. مهمتر اينكه نماينده آمريكا و دبيركل سازمان ملل نيز در اقدامي عجيب مشتركا از رژيم صهيونيستي درخواست كرده اند. يك گزارش از عملكرد ارتش اسرائيل در جنگ غزه تهيه و به سازمان ملل و شوراي امنيت ارائه دهد. به عبارت ديگر سازمان ملل كه بايد اين رژيم را به عنوان متهم مواخذه كند از متهم مي خواهد گزارشي از عملكرد خود ارائه دهد! كاري كه در واقع به تمسخر گرفتن شعور جامعه جهاني است .

اين گونه رفتار مويد عدم صداقت متوليان مجامع جهاني است و نشان مي دهد نهادهاي بين المللي تا چه حد در پيگيري حقوق ملت ها دچار معضل و مشكل هستند. اراده اي بين المللي و اجماعي جهاني براي تصحيح اين روند غلط لازم است كه متاسفانه درحال حاضر چنين چيزي در ميان دولتهاي جهان مشاهده نمي شود. با اينحال اين دليلي موجه براي ساكت نشستن نمي باشد و در چارچوب شرايط موجود نيز بايد دولتها و سازمان هاي بين المللي بخصوص كشورهاي اسلامي و مجامع وابسته به جهان اسلام براي پيشبرد اهداف قانوني و خواسته هاي خود دست به كار شوند و از جمله به اقداماتي در حوزه ديپلماتيك و حقوقي همانند تهديد به خروج از نهادهاي حقوقي سازمان ملل و يا عدم پرداخت حق عضويت خود به سازمان ملل متوسل شوند.

اگرچه گزارش اخير حقوق بشر سازمان ملل يك پيروزي براي ملت فلسطين و شكست براي صهيونيستها تلقي مي شود ولي نبايد اين موضوع موجب انحراف از اهداف اساسي شود و بايد همواره در اين گونه تحركات سياسي به ترفندها و فريبكاري هاي صهيونيستها و حاميان آنها توجه داشت. اگر اين اصل پذيرفته شود كه هرگونه عقب نشيني صهيونيستها زماني صورت مي گيرد كه تحت فشار قرار بگيرند پس اين اصل را در صحنه بين المللي نيز بايد به كار گرفت. وجود اين نكته در گزارش گلدستون كه جنبش حماس نيز در جنگ غزه مقصر بوده است لوث نمودن قضيه و ايجاد راه گريزي براي جنايتكاران صهيونيست است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. آنچه در غزه رخ داده يك تجاوز بيشرمانه و جنايتي آشكار است كه بر هيچ كس پوشيده نيست و مقامات رژيم صهيونيستي بايد تاوان اين جنايات خود را پس بدهند. هرگونه جهت دهي به جز اين به گزارش گلدستون فريبكاري و مانورهاي شيطنت آميز است كه توسط صهيونيست ها و حاميان بين المللي آنها دنبال مي شود.

آسيب‏شناسي جريان‌ موسوي و آينده آن

آسيب‏شناسي جريان‌ موسوي و آينده آن

جریانی که بعد از انتخابات اخیر به نام جریان سبز شکل گرفت به مرور زمان در حال مواجهه با چالش های نظری و عملی متفاوتی است که نهایتا بقاء و یا اضمحلال این جریان به نوع تصمیم گیری عناصر کلیدی این جریان در مواجهه با اینگونه چالشها بستگی خواهد داشت. بررسی فرایند شکل گیری و دوره بقای جریان های سیاسی بعد از انقلاب می تواند به عنوان معیاری برای سنجش امکان بقاء یا اضمحلال جریان ها مورد تحلیل و استفاده قرار گیرد.

بدون شک اصل کلی که می تواند تعیین کننده بقای جریانات سیاسی و یا اجتماعی باشد، میزان همسو بودن پایه های شکل گیری آن با اصول و پایه های اصلی نظام است که این اصل کلی به دو دلیل غیر قابل انکار است. اولا مردم در طول سالیان بعد از انقلاب اثبات کرده اند که بیش از سیاسیون به پایه های اصیل نظام وابسته و نزدیکترند و برای حفظ آن تلاش می کنند و بنابراین چنانچه در کوتاه مدت فرصت کافی برای مردم نباشد تا میزان نزدیکی یک جریان را به پایه های اصیل نظام تحلیل و ارزیابی کنند اما با گذشت زمان و روشن شدن جنبه های مختلف یک جریان، مردم به تشخیص کاملی خواهند رسید و با تصمیم گیری ها و جهت گیری هایشان زمینه بقاء و یا اضمحلال یک جریان را فراهم خواهند کرد. دلیل دوم برای تایید اصل کلی اشاره شده در بالا، امکان ایجاد تعارضات قانونی و ساختاری در صورت غیر همسو بودن با پایه های اصلی نظام است. بدون شک چنانچه در کشوری جریانی بخواهد غیر همسو با ساختار نهادی و قانونی کشور حرکت کند نهایتا با ایجاد تضادهای های قانونی، زمینه ی برای رشد و توسعه بیشتر را نخواهد داشت.

حال با توجه به این توضیح مختصر، می توان بررسی کرد که جریان سبز تا چه میزان به طور همسو با ساختار نهادی و قانونی کشور حرکت می کند و یا به بیان دیگر تا چه میزان پایه های آن به موازات پایه های اصیل نظام شکل گرفته است. البته از آنجا که این جریان از لحاظ سیاسی رسمیت نیافته است و اساسنامه و یا مرامنامه مشخصی ندارد بنابراین بر اساس مولفه های دیگر که در زیربدان اشاره می شود، به تحلیل و آسیب شناسی این جریان خواهیم پرداخت:

1-      رفتار شناسی رهبران جریان: از مهم ترین عوامل موفقیت و یا سقوط جریان های اجتماعی نقش فعال رهبران آن در طی فرایند شکل گیری و رشد جریان است. در طی حوادث بعد از انتخابات برخی از عناصر کلیدی جریان سبز سعی داشتند اینگونه وانمود کنند که این جریان قابل تشبیه به جریان انقلابی مردم قبل از انقلاب است. درحالی که باید گفت اگر همه تعارضات درونی و اشکالات این جریان را نادیده بگیریم و تنها به رفتارشناسی رهبران آن اشاره کنیم خواهیم دید انقلاب اسلامی ایران با رهبری فردی همچون امام خمینی که غایت مصلحت جامعه و رضایت الهی همزمان در گفتار و رفتارش هویدا بود شکل گرفت و به پیروزی رسید. در این سو بررسی رفتار رهبران جنبش سبز که به طور خاص دو کاندیدای ناموفق در انتخابات و رئیس جمهور سابق می باشند، ایجاد شبهات و تناقضات جدی را در عملکرشان نشان می دهد. به طور نمونه در حالی که آقای میرحسین موسوی همواره تاکید به بازگشت به خط اصیل امام خمینی را داشته اند در جریان حوادث بعد از انتخابت با آیت الله منتظری مکاتبه کرده و از ایشان تقاضای راهنمایی و ارشاد برای برون رفت از این شرایط را می خواهند. در حالی که همه آگاهند که امام خمینی با چه نوع بیان و با چه صراحتی از آیت الله منتظری خواستند که در امور سیاسی دخالت نکنند. حال چگونه می توان این تناقض را توجیه کرد؟ فردی که آرزومند بازگشت به خط اصیل امام بوده است از کسی که به دستور امام از دخالت درامور سیاسی منع شده اند تقاضای راه حل برای برون رفت از شرایط سیاسی موجود را می خواهند. رفتار آقای کروبی نیز در نوشتن نامه هایی که ادعاهای مطرح شده در آن هنوز هم از طرف ایشان اثبات نشده است، اثری جز خدشه دار شدن حیثیت نظام و کم رنگ کردن اعتماد عمومی به ساختار قضایی کشور نداشته است. بنابراین آیا می توان با چنین مدیریتی بر جریان سبز آینده ای امیدوارکننده را برای آن انتظار داشت؟

2-      رفتار برخی بازیگران و عناصر مرتبط با جنبش: اگر در ماههای اخیر رفتار برخی عناصر مرتبط با این جنبش را که عمدتا از خارج از کشور سعی در اثرگذاری و جهت دهی جریان را داشته اند بررسی کنیم به تناقضات و تعارضات بیشتری در پایه های شکل گیری این جریان خواهیم رسید. به طورنمونه می توان به رفتار  محسن سازگارا و محسن مخملباف در طول حوادث بعد از انتخابات اشاره کرد. مورد اول بعد از انتخابات و با شروع برخی اعتراضات خیابانی تقریبا به طور روزانه یک ویدئو را شخصا در سایت یوتیوب قرار می داد که در آن به اصطلاح خود فنون جنگ نرم را به مخاطبان خود آموزش می داد. وی همواره با قطعی و مسلم فرض کردن ادعای تقلب برای مخاطبان، تنها راه حل جایگزین را ساقط کردن دولت و ایجاد زمینه برای بازگشت رئیس جمهور واقعی طرح می کرد و همه راهبردهای پیش نهادی وی معطوف به تضعیف و ضربه زدن به پایه های نظام بوده است. همین مساله در مورد محسن مخملباف - فردی که از وی رسما به عنوان سخنگوی جنبش سبز در خارج در رسانه‌های غربی نامبرده می‌شود، بدون آنکه تکذیبی از سوی سران آن صورت گرفته باشد - نیز صادق است. با این وجود متاسفانه هیچ جهت گیری روشنی از طرف رهبران جنبش در قبال اینگونه دخالت ها صورت نگرفته است. 

3-      خروجی های جنبش: اگر فرض کنیم خروجی یک سیستم می تواند شاخصه ای برای نشان دادن واقعیت درونی سیستم باشد آنگاه می توان به برخی دیگر از جنبه های آسیب شناسی جنبش پرداخت. چنانچه مجموعه خروجی های این جنبش را در طول ماههای اخیر و یا به بیان دیگر نمودهای عینی که به نوعی به این جنبش مرتبط می شوند را بررسی کنیم آنگاه تناقضات جدی تر و عمیق تری که نه تنها در تعارض با پایه نظام جمهوری اسلامی است بلکه با ارزش های اسلامی نیز در تعارض قرار گرفته است خواهیم رسید. از جمله این موارد می توان به تلاش عده ای برای شعارسازی و یا کم رنگ کردن شعارهای همیشگی مردم در تجمعاتی مانند روز قدس اشاره کرد. آخرین نمونه از اینگونه خروجی ها را نیز می توان در آلبوم اخیر یکی از خوانندگان حامی این جنبش دید  که متاسفانه سرشار از توهین به ارزش های نظام و اسلام می باشد که از لحاظ توهین به ارزش ها نیز در نوع خود بی نظیر است. با وجود اینگونه تعارضات آشکار در چنین رفتارهایی که البته همه نیز خود را به جریان سبز متصل می کنند هیچ موضع گیری مشخصی نیز در رهبران جنبش دیده نمی شود و حتی این شبهه را ایجاد می کند که شاید ایشان نیز ناراضی از بروز اینگونه رفتارها که استفاده از هرگونه روشی در آن توجیه می شود، نیستند.

بنابراین بر اساس توضیح مختصری که در مورد بعضی از جنبه های آسیب شناسی جنبش سبز گفته شد و در نظر گرفتن اصل کلی در بقاء جریانات سیاسی و اجتماعی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، تنها می توان انتظار داشت که این جنبش به مرور به سمت کم رنگ شدن و اضمحلال پیش رود مگر آنکه عناصر اثرگذار بر این جریان یک تعریف مجدد از اصول بنیادین جریان و راهبردهای خود داشته باشند و مهمتر آنکه در مورد انحرافات و تناقضاتی که به اسم این جنبش شکل گرفته است موضع مشخص و مبتنی بر اصل پایداری نظام اسلامی اتخاذ کنند، چرا که این توصیه همیشگی امام "حفظ نظام از اوجب واجبات است" باید به عنوان معیار انحراف و یا عدم انحراف جریانات سیاسی و اجتماعی همواره مورد نظر قرار گیرد. اما به هر حال فارغ از اینکه چه تصمیمی توسط جنبش گرفته می شود آنچه که باعث امیدواری است استحکام خدشه ناپذیر پایه های نظام است و هر حرکتی که غیر همسو با پایه های نظام شکل گیرد توان بقاء و استمرار را نخواهد داشت چرا که همه می دانیم "ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت".

منبع: سایت خبری تحلیلی الف

موازنه نرم از طريق قدرت نرم

موازنه نرم از طريق قدرت نرم

ساختار نظام بين الملل با تغيير و دگرگوني روبرو شده است،قدرت نرم و به تبع آن جنگ نرم جايگزين قدرت سخت و جنگ نظامي شده است.زماني که آمريکاييها برغم قدرت نظامي گسترده خود نتوانسته اند موضوعات امنيتي عراق و افغانستان پس از اشغال را حل کنند کارآمدي قدرت سخت بيش از گذشته با چالش روبرو شد.بنابراين مولفه ي نظامي گري و قدرت سخت تاثير و کارآمدي خود را در حل مشکلات و معضلات جهاني و منطقه اي از دست داده است آنچنان که امروز در آمريکا سياست اشغالگري آمريکا با انتقادات شديد روبرو شده است.آنان بر اين اعتقادند که آمريکا نه تنها به منافع استراتژيک خود نائل نشده بلکه حداقل هاي لازم را براي اعتبار استراتژيک از دست داده است به طور طبيعي نشانه هاي امنيتي سياست بين الملل با تغييرات همراه شده است.به طور مثال موازنه قدرت از طريق موازنه نظامي و سخت جاي خود را به "موازنه نرم "داده است."موازنه نرم" به هر نوع تلاش غير مستقيم و غير نظامي براي کاهش توانايي قدرت برتر و افزايش قدرت خود،اطلاق مي شود."موازنه نرم" دو سطح دارد يک سطح آن که شکل بيروني موازنه نرم است متکي، بر ديپلماسي عمومي است.ديپلماسي عمومي علم و هنر استفاده از قدرت نرم است.در شرايط کنوني قدرت حاصل ارائه اطلاعات و ايجاد جذابيت است.ديپلماسي عمومي از طريق مجريان چند گانه دولتي و غير دولتي که در تماس با افکار عمومي است انجام مي شود در نتيجه قدرت نرم از منابع قدرت يک کشور در عرصه بين الملل است بنابراين محورهاي پارادايم هاي سياسي جهان امروز در حال جابجايي از ژئوپولتيک و قدرت به سوي جهاني پسا مدرن از تصوير ونفوذ است. قدرت در چنين وضعيتي تنها از اقناع و اجبار بر نمي خيزد بلکه به شکل فزاينده اي حاصل ارائه اطلاعات است. شکل دروني "موازنه نرم" به توانمندي هاي داخلي شامل بسيج منابع داخلي، تلاش هاي سياسي، اقتصادي يک دولت برمي گردد. انسجام داخلي،وحدت ملي ورضايت مندي عمومي ارکان اصلي شکل دروني" موازنه نرم" را تشکيل مي دهندو در حقيقت موازنه نرم دروني پشتوانه موازنه نرم بيروني است به عبارت ديگر عمق استراتژيک هر کشور ميزان اقتدار آن کشور را نشان مي دهد و عمق استراتژيک هر کشور معدلي از موازنه نرم دروني و بيروني است. موازنه نرم از سه منبع شامل فرهنگ، ارزشهاي سياسي و سياست هاي خارجي نشات مي گيرد.کشور ما ايران،به دليل ماهيت انقلابي و جذابيت پيام هاي عدالتخواهانه توانسته است به موازنه نرم بيروني قابل قبولي دست يابد به طوري که اکنون بدون توجه به موازنه هاي نظامي در منازعات منطقه اي از قدرت چانه زني بالادستي برخوردار است اما در حوزه موازنه نرم دروني همچنان با مشکلات و ناکارآمدي هايي روبروست.وضعيت بد اقتصادي، شکاف گروههاي سياسي، ابهامات و اختلافات داخلي، قرائت هاي متعارض از اصول... گپي را در حوزه موازنه نرم دروني ايجاد کرده است.اگر متوليان و مسئولان امر به اين مهم توجه نکنند و هرچه سريعتر براي ترميم چالش هاي داخلي بر نيايند بيم آنست که توفيقات سياست خارجي هم تحت تاثير مسائل داخلي تحليل رفته و فرصتهاي به دست آمده به ضد خود ودر نهايت تبديل به تهديد شوند.

منبع: سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلي وکيلي

ناگفته هایی از مذاکرات ژنو به زبان حسین شریعتمداری

ناگفته هایی از مذاکرات ژنو به زبان حسین شریعتمداری؛

كوتاه نيامديم، كوتاه شدند!

 

1-                  «خب! آقايان شروع بفرمائيد!» اين اولين جمله اي بود كه دكتر جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي و مسئول تيم مذاكره كننده ايران اسلامي بعد از رسمي شدن نشست ژنو و پس از رد و بدل تعارفات ديپلماتيك خطاب به نمايندگان كشورهاي موسوم به 1+5 بر زبان آورد. نمايندگان هر يك از 6 كشور آمريكا، فرانسه، انگليس، آلمان، چين و روسيه، به طور جداگانه موضوع واحدي را پيش كشيدند؛ «جمهوري اسلامي ايران درباره پيشنهاد قبلي 1+5 با عنوان توقف در مقابل توقف -FREEZE- تاكنون چه اقدامي انجام داده و چه نظري دارد»؟ بعد از پايان اظهارات نمايندگان 1+5، لبخندي بر لب دكتر جليلي مي نشيند، از آن لبخندها كه در عرف ديپلماتيك ترجمان تعريف شده اي دارد و سپس خطاب به نمايندگان 6 كشور طرف مذاكره مي گويد؛ «همه شما آقايان تازه كار هستيد بنابراين، ايرادي بر شما نيست كه از تاريخچه مذاكرات اطلاع چنداني نداشته باشيد و در حالي كه جمهوري اسلامي ايران بارها تأكيد ورزيده هرگز فرآيند غني سازي را متوقف نمي كند، امروز، از آن نقطه عبور شده آغاز كنيد». دكتر جليلي سپس از خاوير سولانا مي پرسد؛ مگر جنابعالي موافقت با «بحث پيرامون بسته پيشنهادي ايران» را به عنوان موضوع نشست امروز به اطلاع آقايان نرسانده ايد؟ و در ادامه با تأكيد بر ضرورت حفظ احترام حاضران و مرور آنچه گذشته است براي تازه كاران، مواضع روشن و تغييرناپذير جمهوري اسلامي ايران مبني بر توقف ناپذير بودن فرآيند غني سازي اورانيوم در ايران را همراه با مستندات قانوني آن براي نمايندگان 1+5 بازگو مي كند و براين نكته نيز اصرار مي ورزد كه آنچه گفته است، خارج از دستور اصلي جلسه است و كماكان بحث درباره بسته پيشنهادي ايران را موضوع اصلي جلسه مي داند.

2-                  نشست بعدي نيز- بعد از ظهر همان روز- حاشيه هاي شنيدني و عبرت انگيز فراواني دارد كه اشاره به آن مي تواند در برداشت دقيق تر از «متن» مؤثر باشد.

قبل از آغاز جلسه، نمايندگان كشورهاي 1+5 باتفاق آقاي سولانا اعلام مي كنند كه براي شور و تبادل نظر به سالن ديگري مي روند و سپس در جلسه حاضر خواهند شد ولي بعد از بازگشت و اعلام آمادگي براي شروع جلسه، دكتر جليلي كه اقدام آنها را نامناسب تشخيص داده بود، خطاب به آنان مي گويد كه قصد دارد مدتي در باغ محل برگزاري اجلاس قدم بزند و به اين ترتيب، پاسخ هوشمندانه و مقتدرانه اي به حركت قبلي آنها مي دهد. نمايندگان 1+5 و سولانا، در ايوان مشرف به باغ منتظر مي مانند و سرانجام، خاوير سولانا نزد جليلي رفته و مي پرسد آيا داريد «تمركز» مي گيريد؟ و بعد از آن كه پاسخ مثبت دكتر جليلي را مي شنود، خطاب به او مي گويد «اما جنابعالي تمركز ما را برهم زده ايد»!...

شايد تصور شود كه اشاره به اين حواشي ضرورت چنداني ندارد ولي بايد توجه داشت در پاره اي از موارد، حاشيه ها نه فقط بيرون از متن تلقي نمي شوند، بلكه بخشي از متن و توضيح دهنده و گويا كننده آن نيز هستند. حواشي ياد شده، از اين دسته است و نگارنده برخلاف دكتر جليلي و ساير اعضاي هيئت مذاكره كننده كشورمان بر اين باور است كه مردم شريف و فداكارمان حق دارند بدانند- و ضروري است بدانند- كه نمايندگانشان مي توانند با اتكال به خدا و پشتيباني ملت، در طراز ايران مقتدر اسلامي با نمايندگان قدرت هاي بزرگ روبرو شوند... راستي دكتر جليلي، جانباز قطع پا و حافظ كل قرآن نيز هست... چه عيبي دارد كه اين نيز گفته شود... و گفته شد!

3-                  مقامات رسمي آمريكايي، اروپايي و اسرائيلي در جريان فتنه اخير كه با حمايت مالي- تبليغاتي گسترده آنها برپا شده بود، از اين فتنه با عنوان يك آشوب دوپله اي ياد مي كردند كه هدف اصلي و نهايي آن براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران!! و هدف كوتاه مدت آن، تضعيف ايران اسلامي است! و بر اين خيال خام بارها به صراحت تأكيد كرده بودند نتيجه كوتاه مدت اين فتنه را با حضور ضعيف و خسته - AWEARIED IRAN تعبير نتانياهو- جمهوري اسلامي ايران در اجلاس اكتبر ژنو، شاهد خواهند بود! به نوشته روزنامه اسرائيلي هاآرتص، بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در تماس با نانسي پلوسي رئيس مجلس نمايندگان آمريكا از آنها خواسته بود «در مذاكرات ژنو، بدون كمترين ترديد از عواقب آن، ايران را به سختي تحريم كنيد. نظام ايران اكنون تحت تأثير مخالفت هاي اصلاح طلبان- بخوانيد سران فتنه- ضعيف شده است و هرگز ضعيف تر از اين روزها نبوده است، بنابراين، اكنون مناسب ترين زمان براي تحريم و فشار بر ايران است. اگر در شرايط كنوني در تحريم ايران ترديد كنيد، فرصتي كه فراهم آمده را از دست خواهيد داد... وقت آن است كه نمايندگان آمريكا و اروپا بيشترين فشار را بر تيم مذاكره كننده ايران وارد كنند. ايراني ها حتماً كوتاه مي آيند و شما موفق خواهيد شد»!

همان روزها، تعدادي از نمايندگان كنگره آمريكا با اشاره به آشوب هاي تهران، بر ضعف پديد آمده در جمهوري اسلامي ايران تأكيد كرده و خواستار بهره گيري از اين شرايط در اجلاس ژنو مي شوند. «تدپو» نماينده جمهوريخواه و «كريستوفر داد» سناتور دموكرات و رئيس كميته بانكداري، مسكن و امور شهري سناي آمريكا، از جمله اين پيشنهاددهندگان هستند. «استفانيا كراكسي» معاون وزارت خارجه ايتاليا در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي «كوريره دلاسرا» مي گويد «ايران درپي آشوب هاي داخلي به شدت ضعيف شده است و ديگر قادر به ادامه مواضع پيشين خود نيست. آمريكا و كشورهاي اروپايي 1+5 بايد از اين فرصت براي وادار كردن ايران به پذيرش خواسته هاي خود استفاده كنند» و....

گفتني است، تقريباً تمامي مقامات آمريكايي، اروپايي و اسرائيلي در توصيه هاي خود براي فشار بر ايران اسلامي، از احتمال مخالفت روسيه و چين ابراز نگراني مي كنند و در همان حال راديوهاي فارسي زبان اسرائيل، آمريكا، فردا، فرانسه و بي بي سي، چند روز قبل از تظاهرات روز قدس سر دادن شعار «مرگ بر چين» و «مرگ بر روسيه» را به فتنه انگيزان توصيه مي كنند!!

4-                  بعد از راهپيمايي روز قدس كه از ريزش شديد هواداران موسوي و خاتمي حكايت مي كرد و مخصوصاً بيانات رهبر معظم انقلاب در نماز عيد فطر تهران و ساعتي بعد در جمع مسئولان، كه نشانه اي غيرقابل ترديد از اقتدار ايران اسلامي بود، در لحن و فحواي اظهارنظرهاي مقامات و رسانه هاي غربي و صهيونيستي تغيير محسوسي پديد مي آيد، اما توپخانه تبليغاتي آنها كماكان به شليك رجزهاي آنچناني مشغول است و بر تضعيف ايران اسلامي و ضرورت بهره گيري غرب از اين موقعيت در اجلاس ژنو تأكيد مي كند.

5-                  نشست ژنو ميان 1+5 و ايران اسلامي در روز پنج شنبه 9 مهرماه 88- اول اكتبر 2009- در اين حال و هوا تشكيل مي شود، اما برخورد مقتدرانه هيئت اعزامي جمهوري اسلامي ايران، آخرين توهمات احتمالي حريف را فرو مي ريزد و ايران اسلامي را نه فقط ضعيف نشده، بلكه بارها مقتدرتر از گذشته مي بينند. بعد از پايان اجلاس، تغيير لحن مقامات و رسانه هاي غربي به وضوح ديده مي شود. اسرائيلي ها بعد از 5 روز «سكوت» معني دار كه رسانه هاي آمريكايي و اروپايي با تعجب از آن ياد مي كنند، زبان قفل شده خود را باز كرده و سايت وزارت خارجه اسرائيل مي نويسد «روز اول اكتبر، روز مذاكرات هسته اي، روزي بود كه غرب آمده بود تا به اصطلاح اتمام حجت كند و به رژيم ايران بگويد كه اگر كوتاه نيايي، كوتاهت مي كنيم، ولي بار ديگر جمهوري اسلامي غرب را شكست داد».

مقامات و رسانه هاي آمريكايي و اروپايي، اما خيلي زودتر و در اولين ساعات بعد از نشست به شكست خود اعتراف كردند، اگرچه برخي از آنها كوشيدند آرزوهاي بر باد رفته خود را به «خبر»! تبديل كنند، كه كارايي اين ترفند ديري نپائيد و اين گروه نيز به شكست اعتراف كردند. روزنامه آمريكايي «لس آنجلس تايمز» بي آن كه خشم خود را پنهان كند، با تيتر درشت در صفحه اول خود نوشت «ايران برنده مذاكرات ژنو بود»، جان بولتون نماينده سابق آمريكا در سازمان ملل متحد كه به كينه توزي عليه ايران اسلامي شهرت دارد، در مصاحبه اي گفت «چگونه مي توان انكار كرد كه مذاكرات ژنو پيروزي بزرگ ديگري براي ايران بوده است». نيويورك تايمز نوشت «دولت آمريكا و متحدان غربي اش باز هم مانند سال هاي گذشته از ايران در حوزه ديپلماسي شكست خوردند». روزنامه واشنگتن پست با ادبيات تحقيركننده اي خطاب به آمريكا و كشورهاي اروپايي عضو 1+5 نوشت؛ «لحن مثبت اوباما بعد از اجلاس ژنو، اگرچه ظاهري اميدواركننده داشت، اما از نااميدي عميق وي نسبت به توقف برنامه هسته اي ايران خبر مي داد»، خبرگزاري انگليسي رويترز، در تحليلي از نشست ژنو تأكيد كرد «ايران با حضور مقتدرانه خود در ژنو نشان داد كه هرگز از فعاليت هسته اي خود عقب نشيني نمي كند» و....

6-                  مقامات و رسانه هاي غربي در اولين واكنش خود سعي كردند موافقت ايران!! با ارسال اورانيوم غني شده زير 5 درصد به يك كشور ثالث براي تبديل آن به اورانيوم با غناي 20 درصد- به منظور بهره گيري در رآكتور تهران و براي توليد «راديو داروها»- را يك موفقيت براي خود و امتياز بزرگي قلمداد كنند كه ايران در اجلاس ژنو به حريف داده است!! اين در حالي است كه؛

الف: ايران طي نامه اي به آژانس نياز خود را به راديو ايزوتوپ ها با غناي 20 درصد براي توليد راديو داروها اعلام كرده بود بي آن كه با فرآيند تكميلي غني سازي- از 4 يا 5 درصد به 20 درصد- در يك كشور ثالث موافقتي كرده باشد. اما در اجلاس ژنو پيشنهاد انجام فرآيند تكميلي در يك كشور ثالث- روسيه يا فرانسه- از سوي غربي ها مطرح شد كه پاسخ مثبت يا منفي ايران را درپي نداشت.

ب: غربي ها خيلي زود متوجه شدند كه آنچه به عنوان «امتياز» ايران به حريف مطرح كرده اند در حقيقت امتيازي براي ايران اسلامي است. چرا كه تمامي چالش 6 ساله اخير بر اين محور بود كه ايران غني سازي اورانيوم براي ساخت ميله سوخت رآكتورها را حق خود مي دانست و تأكيد مي ورزيد كه اين غني سازي تا مرز حداكثر 5 درصد خواهد بود - اگرچه غني سازي با درصد بيشتر نيز مطابق مفاد NPT و پادمان هاي مربوطه حق قانوني ايران است- و غربي ها با اين خواست ايران - غني سازي حداكثر 5 درصدي- مخالفت مي كردند و چالش6ساله روي اين محور بود. گفتني است غرب حتي با برخورداري ايران از 20 سانتريفيوژ نيز به شدت مخالفت مي ورزيد. بنابراين وقتي با ارسال اورانيوم 5 درصد غني شده به كشور ثالث براي انجام فرآيند تكميلي موافقت مي شود، مفهوم و معناي ديگر آن، اين است كه حريف از اصرار خود بر پيشگيري از غني سازي 5 درصدي اورانيوم در ايران دست كشيده و به اين درصد از غني سازي در ايران تن داده است از اين روي، اگرچه ايران با ارسال اورانيوم غني شده 5 درصدي به كشور ثالث موافقت نكرده است ولي بر فرض انجام اين فرآيند، امتيازي را كه غرب طي 6 سال گذشته بر سر آن جنجال و هياهو به راه انداخته بود، به دست آورده است و اين، يعني همان كه غرب چاره ا ي جز پذيرش ايران هسته اي ندارد و ايران اسلامي از هسته اي شدن كوتاه نيامده است.

ج: در حالي كه حتي رژيم اشغالگر قدس هم، اين امتياز را پايان موفقيت آميز چالش هسته اي 6 ساله به نفع ايران اسلامي دانسته و با لحني تمسخر آميز غرب را به همين علت ملامت مي كند، برخي از سايت هاي مدعي اصلاحات و از جمله يك روزنامه زنجيره اي ارگان موسوي در يادداشتي كه كم اطلاعي و نگاه عوامانه اصلي ترين شاخصه آن است مي نويسد: «سرانجام پس از حدود 7 سال به توافقي با غرب دست يافتيم كه 5 سال پيش نيز قابل دسترسي بود»! و به خيال خود توضيح مي دهد كه در گذشته نيز غرب پيشنهاد غني سازي اورانيوم در خارج از ايران را مطرح كرده بود! در اين نگاه عوامانه عمداً فراموش شده است كه خواسته غرب توقف كامل غني سازي اورانيوم 5 درصدي در ايران و انجام آن در يك كشور ثالث بود و ايران بر انجام غني سازي 5 درصدي تاكيد داشت. در حالي كه اكنون غرب- در صورتي كه بار ديگر هم عهدشكني نكند- به همان خواسته ايران در چالش 6 ساله تن داده است... و در اين باره گفتني هاي ضروري ديگري نيز هست.

منبع:  یادداشت روز مدیر مسئول روزنامه کیهان

ابتكار عمل

ابتكار عمل

اعلام خبر ساخت دومين كارخانه غني سازي سوخت هسته اي ايران توسط مقامات كشورمان به آژانس بين المللي انرژي اتمي و قبل از آنكه غربي ها بتوانند اين خبر را به عنوان برگي عليه فعاليتهاي هسته اي كشورمان علم كنند غرب را در موضعي تدافعي قرار داد.

رئيس سازمان انرژي اتمي كشورمان دوشنبه گذشته با ارسال گزارشي به مقامات آژانس اعلام كرد جمهوري اسلامي ايران در راستاي حفظ و برخورداري از حقوق مسلم خود در بهره برداري صلح آميز از انرژي هسته اي در يك گام موفق جديد اقدام به ايجاد تاسيسات غني سازي سوخت هسته اي ديگري نموده كه در احداث آن تمامي شرايط لازم از جمله پدافند غيرعامل رعايت شده است. در اين بيانيه تصريح شده فعاليتهاي اين تاسيسات در چارچوب مقررات آژانس خواهد بود و تاكنون نيز هيچ تخلفي از مقررات بين المللي صورت نپذيرفته است.

اولين مجتمع غني سازي ايران كه در نطنز مستقر است مستمرا تحت نظارت و بازرسي بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي قرار دارد. عيار فعاليت دومين مركز نيز كه در اطراف قم درحال احداث است 5 درصد خواهد بود كه نياز نيروگاه برق بوشهر را تامين خواهد كرد.

اين خبر در 48 ساعت گذشته در صدر عناوين خبري رسانه هاي غربي قرار گرفت و بازتاب گسترده اي يافت. سران كشورهاي آمريكا فرانسه و انگليس كه از قاعده نامشروع خصومت با انقلاب اسلامي و مخالفت با استقلال ملتها پيروي مي كنند در نخستين واكنش خود كه نشان از عصبيت و بي تدبيري آنها در موضعگيريشان داشت جمهوري اسلامي ايران را متهم به پنهان كاري كرده و ساخت اين تاسيسات را مصداق اثبات ادعاهاي خود مبني بر عمليات پنهاني ايران در توسعه اهداف هسته اي عنوان كردند.

اين سياه كاري ها و عوامفريبي هاي سران كشورهاي غربي در بازي دادن افكار عمومي ملتهاي جهان درحالي صورت مي گيرد كه جمهوري اسلامي ايران طبق مقررات آژانس در مورد ايجاد تاسيسات جديد غني سازي بايد 6 ماه قبل از تزريق گاز و ورود مواد راديواكتيو به آن موضوع را به آژانس گزارش نمايد اما ايران در اقدامي داوطلبانه كه قطعا بايد از اين بايت مورد تشويق قرار گيرد 18 ماه زودتر از زماني كه به لحاظ قانوني متعهد است باهدف اينكه دستمايه جوسازيهاي غرب قرار نگيرد موضوع را به اطلاع آژانس رساند و اين نكته ايست كه غربي ها بهتر از هر كسي از آن با خبرند.

آنچه تاكنون جمهوري اسلامي ايران انجام داده كاملا قانوني و منطبق بر پادمان بوده و در واقع آنچه غيرقانوني است سياستهاي غرب و زياده خواهي هاي آنهاست. غربي ها بايد اين موضوع را براي هميشه درك كنند كه ايران هرگز وظيفه ندارد فعاليت خود را به كشورهاي 1 +5 گزارش دهد چرا كه آنها اصولا طرف حساب ما نيستند و گزارشهاي فني ايران بايد فقط براي آژانس ارسال شود و تنها منبعي كه مي تواند به اين گزارشها رسيدگي كند آژانس است و بس.

از اين گذشته اگر قرار به حسابرسي و گزارش دهي از فعاليتهاي هسته اي باشد اين غربي ها و زايده شرم آورشان يعني رژيم صهيونيستي هستند كه چون با فعاليتهاي مخرب هسته اي و پنهانكاريهايشان جهان را به سوي انفجار و تخريب اتمي پيش برده اند بايد حساب پس بدهند. مردم دنيا به خوبي مي دانند كه آمريكا به عنوان دارنده بيشترين سلاح هسته اي بيش از 10 هزار كلاهك اتمي در اختيار دارد و اسرائيل نيز با مخفي كاريهايي كه تحت حمايت غرب انجام مي شود به 200 كلاهك هسته اي مجهز شده است.

اتهام پراكني تهاجمي سران رژيم هاي جنگ افروز غرب عليه ايران و آلوده كردن فضا در آستانه مذاكرات نهم مهر كه تا همين روزها در دستور كار آنها قرار داشت پس از اعلام تاسيسات جديد غني سازي ايران به موضعي تدافعي در جهت پوشاندن شكست غرب در متوقف كردن برنامه هاي صلح آميز هسته اي ايران و پايان سياست باج خواهي هسته اي آمريكا بدل شده كه اكنون اين دست و پا زدنها نشان مي دهد غير از جوسازي رسانه اي كار ديگري از آنها ساخته نيست.

آمريكا اين روزها هرچند سعي داشت با ميدان داري در موضوع پرونده هسته اي ايران وانمود كند جبهه سياسي جديدي عليه ايران درحال تشكيل است ولي عمق شكاف در ميان اجماع سازي ساختگي آمريكا عليه ايران آنچنان وسيع بود كه برخي محافل غربي اعلام كردند حاضر نيستند لقمه چرب همكاري اقتصادي با ايران را به راحتي از دست بدهند. به اذعان مراكز پرنفوذ اقتصادي غرب سياستمداران و بازيگران سياسي در موضوع مذاكره با ايران هر چند وقت يكبار و در آستانه مذاكره براي تحت تاثير قرار دادن مواضع تهران اقدام به ايجاد فشار تبليغاتي براي سخت تر نشان دادن اوضاع و شرايط مي كنند ولي شكاف ميان اعضاي 1 +5 آنچنان اساسي است كه هر يك از آنها در هر مقطعي به دنبال مسابقه براي ايجاد نفوذ در 3 تحريم ايجاد شده عليه ايران و استفاده از مطلوبيت منافع مبادلات اقتصادي با ايران هستند.

به هر حال جمهوري اسلامي ايران با اعلام خبر ساخت تاسيسات جديد غني سازي در ايران توان غافلگيرسازي خود را به غرب نشان داد و با بهم زدن آرايش سياسي و تبليغاتي شان به آنها فهماند كه اعلام خبر معامله آنها با روسها نيز نمي تواند عاملي براي بدست گرفتن ابتكار عمل در مذاكرات آينده باشد.