ناگفتهاي از ديدگاههاي رهبري در خصوص اصلاح الگوی مصرف
ناگفتهاي از ديدگاههاي رهبري در خصوص اصلاح الگوی مصرف
دکتر عليرضا مخبر دزفولي: فکر ميکنم، حوالي نوزدهم يا بيستم شهريور 1375 بود که در جمع محدودي از مسئولان دفاتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها و تعداد محدودتري از معاونان سياسي اين نهاد (که حقير جزو آنها بودم) در اتاق ديدارهاي خصوصي معظم له نشسته بوديم که ايشان وارد شدند؛ با همان وقار و ابّهت و در عين حال محبت و فروتني هميشگي، چهار زانو و در نهايت ادب، روي زمين نشستند (آن وقتها، فکر ميکنم هفت سال بود که ايشان مسئوليت رهبري را بر دوش گرفته بودند و هنوز وضع جسميشان مثل اين روزها، جوري نشده بود که پزشکان ايشان را از نشستن بر زمين منع کردهاند و لابد ديدهايد که ايشان هميشه روي صندلي مينشينند).
آيتالله جنّتي از ايشان اجازه خواستند و سخنانشان را شروع کردند. در آغاز سخن، از رهبري تشکر کردند که بحث اسلامي شدن دانشگاه را مطرح و اين حرکت نو را ابداع کردهاند. آن روزها زمان زيادي از سخنراني معظم له درباره «لزوم اسلامي کردن دانشگاه» نگذشته بود. آيتالله خامنهاي در نخستين جملات، قريب به مضمون فرمودند اين بحث ابتکار من نبود. اين بحث را بزرگان ما و امام عزيز ابداع کردند و من احساس کردم که اين آتش دارد به خاموشي ميگرايد، آن را برافروخته کردم و اين موضوع را که داشت به فراموشي سپرده ميشد، يادآوري کردم. اين جملات، خود درس بزرگي بود که ايشان به جمع دادند و نخواستند که مزد معنوي کار ديگران به حساب ايشان واريز شود؛ ضمن اينکه همچون مرادش خميني کبير نشان داد که روي خوشي به ستايش از خود نشان نميدهد.
سپس اگر اشتباه نکنم به برگهاي که جلويشان بود، اشاره کردند و با حالتي برافروخته قريب به مضمون گفتند: من پس از آن سخنراني به مسئولان مربوطه گفتم، اگر از امروز شروع کنيد، براي کار روي اجراي بحث اسلامي شدن دانشگاه و با همه فرهيختگان و خود اساتيد دانشگاه يک کار علمي، ريشهدار و همهجانبه محققانه را بخواهيد به من ارايه کنيد، من حدود سه سال وقت در نظر گرفتهام براي تحقيق روي اين کار، و سپس اشاره کردند به بخشنامههايي که جلوشان بود و با لبخندي تلخ گفتند: آقايان هنوز شش ماه نشده، طرح را آماده کردهاند! حتّي به نظرم ميآيد که اشاره کردند که بعد از آن سخنراني، برخي از اساتيد دانشگاه، با من تماس داشتند که به بهانه آن سخنراني و به خاطر مثلا آستين کوتاه بودن آنها، از طرف دانشگاه با آنها برخورد شده است!
من خودم آن سالها دانشجو بودم و کاملا به ياد دارم که به بهانه اين سخنان بجا و درست، دانشجويان پزشکي مرد را از ورود به بخش زنان منع کردند و ميگفتند، ماکتها را معاينه کنيد! و هر چه بر سرمان زديم که بابا به خدا قسم ديد رهبري بسي فراتر از اين ظاهربينيها و اقدامات خودسرانه است، به گوش کسي نرفت که نرفت. تازه بخشنامههايي را قاب گرفته در سالنهاي اجتماعات دانشگاهها زدند که مثلا دانشجويان مرد در صورت پوشيدن آستين کوتاه و دانشجويان خانم در صورت پوشيدن مانتوهاي فلان طرح و رنگ و کفشهاي پاشنه بلند، به کميته انضباطي معرفي خواهند شد.
تو را به خدا ببينيد، رهبري کجا بود و آنها کجا بودند؟! خلاصه من برافروختگي را آن روز آشکارا در چهره ايشان ديدم. روشن بود که ايشان با ديدي فراخ و رصد اردوگاه دشمن، هدفي را در دوردست و فرسنگها آنسوتر ميزنند، ولي متأسفانه عدهاي دوستان پياده نظام نزديکبين، احتمالا هم از سر دلسوزي و نشان دادن شدّت و سرعت ارادت! خود به رهبري، خاکريزي را چند متر جلوتر زحمت کشيده، فتح ميکنند؛ چيزي که در سالهاي رهبري ايشان فراوان رخ داده و يقين دارم که از اين رويه خون دلها خوردهاند.
اکنون به دنبال سخنان گرهگشاي رهبري درباره «اصلاح الگوي مصرف» که به باور همه دلسوزان اسلام و انقلاب و ايران، مهمترين و اساسيترين موضوعي است که هميشه و به ويژه در شرايط موجود و بحران در اقتصاد جهاني بايد مورد توجه آحاد مردم و برنامهريزان و فرهيختگان کشور قرار گيرد و با برنامهاي همهجانبه و مدبّرانه و با پيشبيني همه جوانب و با ياري گرفتن از اساتيد دانشگاه و زبدگان علمي کشور بدون عجله و با بهکارگيري روشهايي صد در صد علمي و امتحان پس داده، که در همه کشورهاي پيشرفته و بسياري کشورهاي در حال توسعه و جهان سومي اجرا شده و توفيقات آن نيز مشهود است، راهکارهاي مناسب را بيابند و با فرهنگسازي براي نسل نورسته و کنترل و هدايت نسل حاضر، نخست زمينههاي لازم و بسترهاي ضروري براي اجراي اين دستور صريح و مدبّرانه رهبري را فراهم کنند و سپس کمر به اجراي طرحهاي در نظر گرفته شده ببندند.
اما با تأسّف بسيار، باز هم ديده ميشود که افرادي با همان نيتهايي که در بالا نمونه آن آمد، با عجله و بدون فکر، هنوز به يک ماه نرسيده، طرحهايي سطحي و به دور از آيندهنگري را مطرح کردند و برخي حتّي کمر به اجراي آنها بستهاند؛ برگزاري همايشهاي پر سر و صدا و بيحاصل که خود در تضاد کامل با اين اصلاحات در الگوي مصرف است، در سالنهاي مجلّل با پذيراييهاي آنچناني در مناطق خوش آب و هواي کشور! خود جلوههاي روشني از ظلم به رهبري و افقهاي گستردهاي است که او وظيفه دارد در آغاز هر سال، پيش روي بزرگان و برنامه ريزان کشور بگشايد تا آنها هم مدبّرانه و آيندهنگرانه براي عمل به اين دستورها به دور از سطحينگري و عملکردهاي شعاري و بيخاصيت، حرکتي نو را آغاز کنند.
هنگامي که در روزنامهها، ناخرسندي مقام معظم رهبري درباره شيوههاي عملي کردن و حتّي فهم سخنان ايشان در مورد اصلاح الگوي مصرف را ديدم، ناخودآگاه ياد اين خاطره و رخسار برافروخته ايشان در آن ديدار افتادم و با خود گفتم، چه رنجي ميبرد رهبري از دست مريدان به قول حافظ «ناشنيده پند» که درک سخن نميکنند!
در پايان اين نوشته، دوست دارم با بانگي رسا به همه مسئولاني که نگاهي اينچنيني دارند، بگويم: شما را به خدايي که ميپرستيد، اين ظلم آشکار به رهبري را پايان دهيد.