درس هائي از فاجعه هفتم تير
درس هائي از فاجعه هفتم تير
۱) پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 به رهبري امام خميني و روحانيت انقلابي حداقل پنج گروه را خشمگين و پنج تفكر را باطل كرد. آن پنج گروه عبارت بودند از: ملي گراها؛ كمونيست ها؛ منافقين؛ غرب زده ها؛ متحجرين.
علت خشم چهار گروه اول اين بود كه برخلاف ادعاهاي فراواني كه آنها در زمينه مبارزه با رژيم استبدادي داشتند نتوانستند كاري از پيش ببرند ولي روحانيت به رهبري امام خميني توانست رژيم منحط وابسته و مستبد شاهنشاهي را ساقط كند و دست استعمار را قطع نمايد. علاوه بر آنكه اين پديده بسيار مهم به نام روحانيت و اسلام به ثبت رسيد حاكميت نيز با پشتوانه عظيم مردمي به دست كساني افتاد كه گرايش هاي گروه هاي پنج گانه مدعي يعني ملي گراها كمونيست ها غرب زده ها منافقين و متحجران را قبول نداشتند و به حاكميت اسلام انقلابي معتقد بودند.
اين گروه ها همزمان با اين خسران هاي بزرگ از نظر فكري و پشتوانه نظريه پردازي نيز دچار خسران بزرگي شده بودند. ملي گراهاكه تصور مي كردند مردم را با شعارهاي ملي گرايانه مي توانند به صحنه بياورند در عمل ناكارآمدي اين تفكر را تجربه كردند. كمونيست ها در برابر چشمان حيرت زده خود مهر باطله اي را كه بر پيشاني شعار 70 ساله « دين افيون توده هاست » خورده بود مشاهده كردند . غرب زده ها كه با پز روشنفكري هيچ گروهي جز خودشان را شايسته مبارزه با استبداد نمي دانستند كاملا خلع سلاح شدند و به آنها ثابت شد كه چيزي بيش از يك مشت روشنفكرنماي ورشكسته نيستند. افكار التقاطي منافقين نيز رنگ باخت و ناخالصي هاي آن آشكار شد. و متحجران كه با شعار « مشت در برابر درفش كارائي ندارد » و هر « پرچمي قبل از ظهور حضرت صاحب الامر عليه السلام بلند شود پرچم كفر است » آشكارا با نهضت امام خميني مخالفت مي كردند برآشفته شدند و همه ي بافته هاي خود را پنبه شده يافتند.
اين واقعيت هاي كوبنده آن 5 گروه را در باطن با همديگر متحد ساخت هرچند در ظاهر تلاش مي كردند شعارهاي خود را حفظ كنند و هر كدام در اردوگاه خود براي از دست ندادن هواداران به ظاهرسازي ادامه دهند وجه مشترك اين پنج گروه مبارزه با انقلابيون جهت تصاحب انقلاب و مصادره دستاوردهاي آن بود.
مرحله اول اين مبارزه تلاش براي جلوگيري از استقرار نظام جمهوري اسلامي بود. در آن مقطع انواع ترفندها براي ممانعت از تاسيس نظام حكومتي برآمده ازانقلاب اسلامي و منحرف كردن مسير انقلاب به سوي نظام هاي حكومتي موردنظر اين گروه ها و قدرت هاي شرقي وغربي بكار گرفته شد ولي مردم به همان چيزي راي دادند كه امام خواسته بود « جمهوري اسلامي » نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد.
مرحله بعد تدوين قانون اساسي بود كه عليرغم كارشكني هاي مستمر همين گروه ها سرانجام مجلس خبرگان قانون اساسي تشكيل شدو خط اصيل اسلام انقلابي توانست در قانون برآمده از اين مجلس متجلي شودو يكي از مترقي ترين قوانين اساسي جهان تدوين گرددو به تصويب مردم برسد . از آنجاكه مدير مجلس خبرگان قانون اساسي آيت الله بهشتي بود دشمني هاي اين هر 5 گروه با او شروع شد. اين عالم مجاهد و متفكر آماج حملات تند تبليغاتي قرار گرفت و سيل شايعات مسموم عليه او سرازير شد.
مرحله سوم نبرد بر سر تصاحب مناصب بود. مجلس شوراي اسلامي توسط نيروهاي خط امام تشكيل شد ولي در انتخابات رياست جمهوري به دليل شكافي كه ميان اين نيروها پديد آمد ابوالحسن بني صدركه ازگروه غرب گرا بود به پيروزي رسيد و ساير گروه ها زير چتر او براي مخالفت با خط امام متحد شدند. هرچند بني صدر نتوانست نخست وزير موردنظر خود را به مجلس تحميل كند و دولت دلخواه خود را تشكيل دهد و به دليل آنكه رئيس جمهور قبل از بازنگري قانون اساسي (1368 ) قدرت قابل ملاحظه اي نداشت عملا امكان چنداني براي پيشبرد اهداف اين گروه هاي پنجگانه در اختيار او نبود لكن از جايگاه رياست جمهوري و رسانه ملي حداكثر بهره برداري را براي تحقق نيات شوم خود و همفكران به عمل آورد.
شايعه سازي دروغ گوئي و اتهام پراكني در اين مرحله به اوج رسيد و چهره هاي اصلي خط امام آماج حملات بي وقفه اين تبليغات مسموم قرار گرفتند. هدف اين بود كه نيروهاي انقلابي و ياران امام وادار به عقب نشيني شوند و گروه هاي پنجگانه همه ي سنگرها را تصاحب نمايند و با مصادره انقلاب نظام جمهوري اسلامي را به انحراف بكشانند.
عدم موفقيت توطئه گران در اين مرحله آنها را به مرحله چهارم تشويق كرد كه حذف چهره هاي خط امامي با توسل به ترور بود. ترورها از ارديبهشت سال 1358 شروع شده بود و آيت الله مطهري در ارديبهشت و آيت الله هاشمي رفسنجاني در خرداد همان سال توسط گروه فرقان ترور شده بودند اما موج تند ترورها در سال 1360 هنگامي به راه افتاد كه امام خميني در 20 خرداد آن سال بني صدر را از فرماندهي كل قوا عزل نمودند مجلس شوراي اسلامي نيز چند روز بعد عدم كفايت سياسي وي را تصويب كرد و با تاييد امام خميني بني صدراز رياست جمهوري بركنار شد و قوه قضائيه نيز او را به خاطر تخلفات زيادي كه مرتكب شده بود تحت پيگرد قرار داد.
موج ترورهاي جديد از ششم تيرماه 1360 با انفجار بمبي در جايگاه سخنراني حضرت آيت الله خامنه اي در يكي از مساجد جنوب غرب تهران شروع شد و با انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در هفتم تير انفجار دفتر نخست وزيري در هشتم شهريور و انفجار دفتر دادستان كل انقلاب در چهاردهم شهريور ادامه يافت كه آيت الله بهشتي وجمعي از وزرا نمايندگان مجلس رئيس جمهور نخست وزير دادستان كل كشور و فعالان سياسي در اين انفجارها به شهادت رسيدند. ترورها علاوه بر چهره هاي معروف انقلاب و نظام از مردم نيز قربانيان زيادي گرفت و كاملا مشخص شدكه دو هدف را دنبال مي كند يكي حذف نيروهاي موثر خط امام و ديگري خارج ساختن حاكميت از دست نيروهاي انقلابي پيرو خط امام و تصاحب آن توسط گروه هاي منحرف .
در اين ميان و در تمام مراحل چهارگانه اي كه انقلاب تا فاجعه انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي طي كرد آنچه روشن تر و برجسته تر از ساير توطئه ها خودنمائي مي كند اصراري است كه بر تبليغات عليه روحانيون انقلابي توسط گروه هاي مخالف خط امام وجود دارد . اين واقعيت را همان زمان امام خميني با عباراتي روشن و موشكافانه بيان كردند . امام خميني در تاريخ 11 تيرماه 1360 در جمع خانواده هاي شهداي فاجعه هفتم تير و اعضاي شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي فرمودند :« يك جرياني از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در كار بود. مسئله اتفاقي نبودكه افراد موثر را افرادي كه براي ملت سرمايه بودند يكي بعد از ديگري يا شهيد كردند يا خواستند شهيد كنند و خداوند حفظ كرد. اين طور نبود كه من باب اتفاق يك كسي مرحوم مطهري را ترور كند يا مرحوم مفتح را يا آقاي هاشمي را يا آقاي خامنه اي را يا مرحوم بهشتي رالله يك مسئله تنظيم شده بود و هست . مسئله اي بود كه از اول كه اين انقلاب يك شكلي به خودش گرفت از آن وقت شروع شد به اين مسائل ... اين جريان هست همراه با اين انقلاب و همزاد با اين انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود... يك جرياني بود كه بايد افراد متعهد نباشد. اگر شد آنها را از صحنه بيرون كنند و منعزل كنند ازمردم بهتر شايعه سازي كنند كه حتي اين اجناسي كه براي جنگ زده ها مي خواهند ببرند اين مي رود توي جيب آقاي بهشتي و آقاي خامنه اي و آقاي هاشمي . هر جنايتي كه در ايران به دست خود آنها واقع مي شد به مردم مي گفتندكه اينها كردند! اين يك جرياني بود و هست كه مي خواهند اين كشور را با آن جريان بكشند به طرف آمريكا . » 1
درس مهمي كه از فاجعه هفتم تير و ساير ترورها و توطئه هائي كه در اين زنجيره قرار دارند مي توان گرفت اينست كه افراد متعهد به مباني انقلاب اسلامي همواره در معرض توطئه بدخواهان و مخالفان اين انقلاب قرار دارند و همانطور كه امام خميني فرموده اند: اين يك مساله تنظيم شده است كه همراه و همزاد اين انقلاب است الان هست و بعدها هم خواهد بود...
مي بينيم كه پيش بيني بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي كاملا درست بوده و اين جريان تا امروز ادامه يافته و ياران امام همچنان مورد تهاجم قرار دارند و از هيچ تهمت و هتك حرمتي در امان نيستند. اگر بهشتي اكنون در ميان ما نيست همرزمان و همسنگران او را مي بينيم كه همچون بهشتي در اوج مظلوميت قرار دارند و آماج تهمت ها و شايعات هستند اما با صبوري مثال زدني خود به نسل حاضر و نسل هاي آينده درس مقاومت مي دهند والبته اين نداي آسماني نويدبخش را مي شنوند كه « سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار » 2.
۲) تحليل فاجعه هفتم تير و انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي كه 72 نفر از خدمتگزاران مردم در آن به شهادت رسيدند اگر با درس گرفتن همراه باشد براي نسل جديد و نسل هاي آينده مفيد خواهد بود.
يكي از درس هاي مهم اين فاجعه اينست كه توطئه ها و حملات جبهه متحد دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي متوجه روحانيون انقلابي و افراد موثر در نهضت بود. با اندك تامل در اين ترورها مي توان نتيجه گرفت كه دشمنان براي انتقام گرفتن از انقلاب اسلامي به سراغ كساني رفتند كه پيشگامان انقلاب بودند و به مثابه بازوان پيشواي بزرگ انقلاب حضرت امام خميني عمل مي كردند. بي جهت نيست كه گروهك تروريستي منافقين و ساير دشمنان نظام جمهوري اسلامي قبل از همه سراغ روحانيون انقلابي رفتند و تلاش كردند آنان را از مردم بگيرند. دشمنان اسلام و انقلاب از اين واقعيت كاملا آگاهي داشتند كه روحانيون انقلابي استوانه هاي نظام جمهوري اسلامي هستند و براي براندازي اين نظام بايد اين استوانه ها را از ميان بردارند.
بيان روشن حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين واقعيت را كاملا مبرهن مي كند آنجا كه در پيام بلند و ماندگار منشور روحانيت در اسفند 1367 فرمودند : « ... امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضي اشغالي به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكي به اصول اسلام ناب محمدي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رفته اند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چندگاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحاني پاكباخته است . » 3
مهمتر از اين واقعيت تلخ درك اين نكته است كه دشمنان چگونه توانستند در يك جامعه انقلابي اهداف شوم خود را عليه چهره هاي شاخص انقلاب كه بيشترين خدمت را به مردم ارائه داده بودند و با براندازي رژيم ستم شاهي و كوتاه كردن دست آمريكا و ساير استعمارگران از كشور استقلال و آزادي رابه ملت برگردانده بودند به اجرا درآورند و درست همان كساني را هدف توطئه هاي خود قرار دهند كه با تحمل زندان هاي طولاني مدت و شكنجه و تبعيد و محروميت ها كشور و ملت را از اسارت بيگانگان و مزدوران داخلي آنها نجات داده بودند
امام خميني در همين پيام به اين سئوال نيز پاسخ روشني مي دهند آنجا كه فريبكاري دشمن و جهل حاكم بر بخشي از جامعه را مطرح مي كنند و از اين دو عامل فلج كننده بشدت مينالند :« در شروع مبارزات اسلامي اگر ميخواستي بگوئي شاه خائن است بلافاصله جواب ميشنيدي كه شاه شيعه است! عده اي مقدس نماي واپسگرا همه چيز را حرام ميدانستند و هيچكس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي هاي ديگران نخورده است . وقتي شعار جدائي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردي و عبادي شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حكومت دخالت نمايد حماقت روحاني در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعضي افراد روحانيت زماني قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاي وجودش ببارد والا عالم سياسي و روحاني كاردان و زيرك كاسه اي زير نيم كاسه داشت . و اين از مسايل رايج حوزه ها بود كه هركس كج راه ميرفت متدين تر بود. ياد گرفتن زبان خارجي كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك بشمار ميرفت . در مدرسه فيضيه فرزند خرد سالم مرحوم مصطفي از كوزه اي آب نوشيد كوزه را آب كشيدند چرا كه من فلسفه ميگفتم . ترديدي ندارم كه اگر همين روند ادامه مي يافت وضع روحانيت و حوزه ها وضع كليساهاي قرون وسطي ميشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعي حوزه ها را حفظ نمود » .
عجيب است كه شگردهاي دشمن در دوران شروع نهضت اسلامي و سالهاي اوائل دهه 40 با شگردهاي سالهاي 59 و 60 كه منجر به فاجعه هفتم تير و انفجارهاي پياپي 8 شهريور و 14 شهريور سال 60 شد مشابهت زيادي دارند. گوئي تاريخ تكرار مي شود و همه ي رويدادهاي صدر اسلام و مظلوميت هاي پيشوايان معصوم تا مشروطه و نهضت هاي بيدارگري اسلامي با پديده هاي مشتركي مواجه مي شوند. باز هم مراجعه به پيام منشور روحانيت امام خميني است كه مي تواند اين مشابهت را در ذهن ها ثبت نمايد : « در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مي نمود بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدس مآبي و تحجر بود گلوله زخم زبان و نفاق و دورويي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب جگر و جان را ميسوخت و مي دريد. در آن زمان روزي نبود كه حادثه اي نباشد ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمت ها متوسل شدند حتي نسبت تارك الصلوه و كمونيست و عامل انگليس به افرادي كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مي دادند. واقعا روحانيت اصيل در تنهائي و اسارت خون مي گريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي ميخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده اي روحاني مقدس نماي ناآگاه يا بازي خورده و عده اي وابسته كه چهره شان بعد از پيروزي روشن گشت مسير اين خيانت بزرگ را هموار مي نمودند. آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است از هيچ قشر ديگري نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمومنين عليه السلام كه در تاريخ روشن است . »
همانگونه كه بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي در اين پيام بلند به روشني تشريح كرده اند فريبكاري دشمن و جهل حاكم بر بخشي از جامعه مشكلات اصلي روزهاي شروع نهضت بودند . اينكه در اسفند سال 1367 يعني 10 سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و 25 سال بعد از وقايع سال 42 و ماجراي 15 خرداد امام خميني با اين تفصيل به بيان جزئيات آنچه در آن سالها گذشت مي پردازند به اين دليل است كه در سالهاي 59 و 60 وقايع تلخ و جانكاهي همچون فاجعه هفتم تير و شهادت سيدالشهداي انقلاب اسلامي شهيد مظلوم آيت الله بهشتي را مشاهده كردند و همان تهمت ها و همان شايعه پراكني ها و فريبكاري ها توسط دشمن و متاسفانه همان جهل و همان پذيرش هاي جاهلانه را در بخشي از جامعه ديدند. عجيب تر اينكه اين وضعيت خطرناك در زمان صدور اين پيام يعني كمتر از چهار ماه قبل از رحلت امام خميني نيز در جامعه انقلابي ما جريان داشت و همين امر موجب صدور پيام منشور روحانيت گرديد.
بي ترديد مهمترين فراز اين پيام هشداري است كه امام خميني براي جلوگيري از تكرار چنين وقايع تلخي مي دهند و مي فرمايند : « من به طلاب عزيز هشدار مي دهم كه علاوه بر اينكه بايد مواظب القائات روحاني نماها و مقدس مآب ها باشند از تجربه تلخ روي كار آمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتي نكرده اند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي هاي بي مورد و ساده انديشي ها سبب مراجعت آنان به پست هاي كليدي و سرنوشت ساز نظام شود. » 4
اينها درس هاي مهمي از فاجعه هفتم تير و ساير وقايع انقلابي هستند كه با فداكاري ها ايثارها شهادت ها و تحمل سختي هاي زياد به پيروزي رسيد. مردم و مسئولان براي حفظ و تثبيت نظام جمهوري اسلامي كه برآمده از اين انقلاب است زحمات زيادي كشيده اند و جان هاي پاكي در جبهه هاي دفاع مقدس و در صحنه هاي مقابله با توطئه هاي رنگارنگ دشمنان داخلي و خارجي نثار آن شد كه شهداي هفتم تير و هشتم شهريور و چهاردهم شهريور 1360 فقط بخشي از آنها را تشكيل مي دهند . همه ي ما در برابر اين جان هاي پاك مسئوليت هاي سنگيني برعهده داريم كه مهمترين آنها يادآوري درس هائي است كه اين وقايع به همراه دارند. اگر اين درس ها را به ياد داشته باشيم و به ديگران نيز منتقل نمائيم قطعا از عهده وظيفه اي كه در برابر شهدا و ايثارگران و همه فداكاري هائي كه آنها و خانواده هايشان و رزمندگان و مبارزان و مجاهدان در راه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي متحمل شده اند بر خواهيم آمد و چنين باد
1 ـ صحيفه امام جلد 15 صفحات 23 و 25
2 ـ قرآن كريم سوره مباركه رعد آيه 24
3- صحيفه امام جلد 21 صفحه 276
4- صحيفه امام جلد 21 صفحه 285
سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی
در همین ارتباط: